یادداشتهاى بى سر و ته

درباره بلاگ
یادداشتهاى بى سر و ته

“راهی پیدا کردم،
که تا ابد با هم دوست باشیم.
راهم خیلی ساده‌ست.
"من می‌گم چیکار کنی،
تو هم همون کارو می‌کنی.”


لطفا نظر تبلیغاتی نذارید
لطفا
لطفا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۷ مطلب با موضوع «ماجراهای ما :: بد» ثبت شده است

۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۱

بی تفاوت

تازگیا توجه کردم که دیگه باهاش بحث نمیکنم

دیگه مخالفت نمیکنم

دیگه اعتراض نمیکنم

کلا اعتراضم به یه مسیج چهار کلمه ای خلاصه میشه

دیگه دنبال بحث و جدل نیستم

از یه طرف خوبه ها

اعصابم ارومتره

از طرف دیگه این یعنی اینکه

به چیزی اهمیت نمیدی

دیگه انقد برات مهم نیست که بخوای به خاطرش اعصاب خودتو خورد کنی

نه اینکه بگم به ارامش رسیدما، نه

تو دلم غوغاس

ولی دیگه حوصله به زبون آوردن ندارم

البته این حالت اصلا خوب نیست


باید خونت به جوش بیاد

باید غر بزنی

این یعنی من اینجام

منو ببین


ظاهرا اونم از این وضعیت راضی تره

اعصاب اونم راحتتره

حداقل از جانب من!

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۹

اینو راست میگن

راست میگن که از اول هر جوری با مردا تا کنی

تا آخرش همونه

من از اول هی نازشو کشیدم

نازکتر از گل چیزی بهش نگفتم

حالا اگه بخوام حق خودمو بگیرم و از خودم دفاع کنم

فکر میکنه ازش طلبکارم!

۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۶

اخلاق بد

از اخلاقای بدش اینه که خیلیییییییییییییییییییییییی لجبازه

یعنی اگه بیفته رو دور لجبازی

اکه اسمون زمین بیاد زمین بره آسمون

از خر شیطون پایین نمیاد


لجبازی خیلی بده

۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۰۴

به همین سادگی

صبح بهش زنگ زدم

هنوز دو کلمه از دهنم بیرون نیمده میگه خودم بهت زنگ میزنم

یه ساعت گذشت دیدم هنوز زنگ نزده

دیگه دلم طاقت نیاورد

بهش زنگ زدم

میگم مگه قرار نبود زنگ بزنی؟

میگه یادم رفت


به همین سادگی

یادش رفته

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۰۴

لباس عروس

چند روز پیش یه لباس عروس دیدم

اصلا انگار واسه من دوخته بودن

کم پیش میاد چیزی چشممو بگیره

ولی این یکی یه چیز دیگه بود

بهش گفتم

گفتم دوست دارم تو هم بیای ببینی

ببینی خوش سلیقه ام یا نه

نیومد!

به روی خودشم نیاورد!


۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۱

هیجانزده

تمام طول مکالمه جواب سربالا میده

ولى همینکه میخوام باهاش خدافظى کنم با یه هیجان وصف نشدنى جواب میده خدافظ!!! :|

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۰

رقیب


رفتیم خرید

میبینم داره از یه چیز چندتا برمیداره

میگم چه خبره؟

میگه یکی واسه خودم میخوام، یکی واسه تو ماشینم، یکی واسه مامانم...

منم همینجور بر و بر داشتم نگاش میکردم

آخرش گفت یکی هم واسه تو!

بازم خوبه تو این لیست بلند بالا منو جا ننداخت

دیگه دارم به مامانش به چشم رقیب نگاه میکنم!