یادداشتهاى بى سر و ته

درباره بلاگ
یادداشتهاى بى سر و ته

“راهی پیدا کردم،
که تا ابد با هم دوست باشیم.
راهم خیلی ساده‌ست.
"من می‌گم چیکار کنی،
تو هم همون کارو می‌کنی.”


لطفا نظر تبلیغاتی نذارید
لطفا
لطفا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۲۲ مطلب با موضوع «ماجراهای ما» ثبت شده است

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۵

دیکشنرى ما

تو دیکشنرى ما این لغات کاربرد بیشترى دارن

نمیدونم

چه خبر

چکار میکنى

ایشالا

فعلا کارى ندارى

الان نه



اکثرا کسل کنندن

خودمم میدونم!

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۹

اینو راست میگن

راست میگن که از اول هر جوری با مردا تا کنی

تا آخرش همونه

من از اول هی نازشو کشیدم

نازکتر از گل چیزی بهش نگفتم

حالا اگه بخوام حق خودمو بگیرم و از خودم دفاع کنم

فکر میکنه ازش طلبکارم!

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۰۱

وصال

میگن وصال مرگ عشقه!

فکر کنم خدا ما رو خیلی دوست داشته که نذاشته تا حالا به هم برسیم

ملت فرت و فرت با هم آشنا میشن دو روزه ازدواج میکنن چار روز بعد جدا میشن

ما که هنوز تو همون یکیش موندیم

انقد موندیم که داریم میمیریم

پس اصلا فرقی نمیکنه

اگه زود به هم برسیم عشقه میمیره

دیر برسیم هم که خودمون...

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۵

تردید

فکر میکنم دچار تردید شدی

یعنی از حرف زدنت میشه فهمید

نمیدونم چرا هروقت قراره پا پیش بذاری اینجوری میشی

هنوزم بعد از این همه سال تکلیفت با خودت و من روشن نیست

چون تکلیفت با دلت روشن نیست

منم مردد شدم

چند وقته به این فکر میکنم که تو دیگه همون آدم سابق نیستی

اصلا فکر کنم هر دو دچار کمای احساسی شدیم

گاهی به این فکر میکنم که بذارم و برم

تو هم خودت بمونی و خودت، البته حرف مفت میزنم

من مال این حرفا نیستم

ولی

بالاخره که باید به یه نتیجه ای برسیم

۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۴

موجودات تک بعدی

بهش میگم آگهی روزنامه رو دیدم

این یکی شرایطش به ما میخوره

خیلی خوبه

میگه آره خوبه

میگم خب میخوای بهش زنگ بزنی ببینی چطوره؟

میگه من الان وقت این کارا رو ندارم، الان نمیتونم


آخه چرا مردا اینجورین؟

چرا همزمان نمیتونن به دوتا کار فکر کنن؟

چرا تک بعدی هستین؟

۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۶

اخلاق بد

از اخلاقای بدش اینه که خیلیییییییییییییییییییییییی لجبازه

یعنی اگه بیفته رو دور لجبازی

اکه اسمون زمین بیاد زمین بره آسمون

از خر شیطون پایین نمیاد


لجبازی خیلی بده

۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۰۴

به همین سادگی

صبح بهش زنگ زدم

هنوز دو کلمه از دهنم بیرون نیمده میگه خودم بهت زنگ میزنم

یه ساعت گذشت دیدم هنوز زنگ نزده

دیگه دلم طاقت نیاورد

بهش زنگ زدم

میگم مگه قرار نبود زنگ بزنی؟

میگه یادم رفت


به همین سادگی

یادش رفته

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۰

پس کی؟

از کنار فروشگاههای لوازم خانگی که رد میشم

قلبم به درد میاد

وقتی میبینم دیگرانی رو که هم سن و سال ما در حال خرید لوازم زندگیشونن

اه میکشم

پس کی نوبت ما میشه؟

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۰۴

لباس عروس

چند روز پیش یه لباس عروس دیدم

اصلا انگار واسه من دوخته بودن

کم پیش میاد چیزی چشممو بگیره

ولی این یکی یه چیز دیگه بود

بهش گفتم

گفتم دوست دارم تو هم بیای ببینی

ببینی خوش سلیقه ام یا نه

نیومد!

به روی خودشم نیاورد!


۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۱

هیجانزده

تمام طول مکالمه جواب سربالا میده

ولى همینکه میخوام باهاش خدافظى کنم با یه هیجان وصف نشدنى جواب میده خدافظ!!! :|