یادداشتهاى بى سر و ته

درباره بلاگ
یادداشتهاى بى سر و ته

“راهی پیدا کردم،
که تا ابد با هم دوست باشیم.
راهم خیلی ساده‌ست.
"من می‌گم چیکار کنی،
تو هم همون کارو می‌کنی.”


لطفا نظر تبلیغاتی نذارید
لطفا
لطفا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۳۸

این کار لعنتی!

همه چیز پدر.سوخته بازی شده

رفتم یه جا مصاحبه

میگه 500000تومن پول بدید

تا بعد بین 15 نفر دو نفرو انتخاب کنیم

یکی بگه آخه مرتیکه رو چه حسابی باید همچین کاری بکنیم

حالا درسته دنبال کار میگردیم

ولی خر نیستیم که!


۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۶

اخلاق بد

از اخلاقای بدش اینه که خیلیییییییییییییییییییییییی لجبازه

یعنی اگه بیفته رو دور لجبازی

اکه اسمون زمین بیاد زمین بره آسمون

از خر شیطون پایین نمیاد


لجبازی خیلی بده

۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۰۴

به همین سادگی

صبح بهش زنگ زدم

هنوز دو کلمه از دهنم بیرون نیمده میگه خودم بهت زنگ میزنم

یه ساعت گذشت دیدم هنوز زنگ نزده

دیگه دلم طاقت نیاورد

بهش زنگ زدم

میگم مگه قرار نبود زنگ بزنی؟

میگه یادم رفت


به همین سادگی

یادش رفته

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۰

پس کی؟

از کنار فروشگاههای لوازم خانگی که رد میشم

قلبم به درد میاد

وقتی میبینم دیگرانی رو که هم سن و سال ما در حال خرید لوازم زندگیشونن

اه میکشم

پس کی نوبت ما میشه؟

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۰۴

لباس عروس

چند روز پیش یه لباس عروس دیدم

اصلا انگار واسه من دوخته بودن

کم پیش میاد چیزی چشممو بگیره

ولی این یکی یه چیز دیگه بود

بهش گفتم

گفتم دوست دارم تو هم بیای ببینی

ببینی خوش سلیقه ام یا نه

نیومد!

به روی خودشم نیاورد!


۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۱

هیجانزده

تمام طول مکالمه جواب سربالا میده

ولى همینکه میخوام باهاش خدافظى کنم با یه هیجان وصف نشدنى جواب میده خدافظ!!! :|

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۰

رقیب


رفتیم خرید

میبینم داره از یه چیز چندتا برمیداره

میگم چه خبره؟

میگه یکی واسه خودم میخوام، یکی واسه تو ماشینم، یکی واسه مامانم...

منم همینجور بر و بر داشتم نگاش میکردم

آخرش گفت یکی هم واسه تو!

بازم خوبه تو این لیست بلند بالا منو جا ننداخت

دیگه دارم به مامانش به چشم رقیب نگاه میکنم!


۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۹

جیغ بنفش

کاش میشد جیغ بنفش بکشم

جوری که همه شیشه ها بشکنه

اونوقت حالم جا میومد

کاش میشد ولی نمیشه

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۸

بین زمین و اسمون

سالهاست بین زمین و آسمون معلقم

به هر دری میزنم نمیشه

تازه با کمال خونسردی میگه: چرا انقد خودتو اذیت میکنی؟!!!

انتظار داری برات بشکن بزنم؟ میخواى قربون صدقت برم؟

من دارم خودخوری میکنم و اون عین خیالش نیست

شاید تقصیر خودمه

زیادی از من مطمئن شده

شاید بعد از این همه سال میدونه گزینه هام محدودتر شدن


۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۷

بى سر و ته

هیچوقت فکرشو نمیکردم یه روزی بیام و این خُزَعبلاتو اینجا بنویسم

ولی وقتی ظرفیتت تموم میشه

چاره ای نداری...